تازه ترین اشعار

  • اعجاز
  • چشمهایت را ببند و بار دیگر باز کن عاشقی را هم از اول با لبی آغاز کن جرعه جرعه می بنوش از ساغر هر سینه ام دستهایم را بگیر و تا افق پرواز کن بوی آغوشم چگونه مست می دارد تو را دوست دارم بشنوم با نازِ خود ابراز کن دستهایت را بیاور فتح کن پیراهنم ماه را بیرون بِکِش از چاهِ شب‌،اعجاز کن عاشقی روزی اگر معشوقه ی دلبر شود خودپسندی می کند این دکمه ها را باز کن هر چه می گویم نه هذیان است نه لافِ سخن گفته هایم را به نظم آور سپس آواز کن قصد دارم تا سحر امشب برقصم،آفتاب چون بر آمد نغمه ای دیگر برایم ساز کن بوسه بوسه شرح کن این عشق را با حسِّ خود چون به لبهایم رسیدی شرح را ایجاز کن #مریم_جلالوند
زیر بارانم و نم نم به تو می اندیشم-مثل یک زخم به مرهم به تو می اندیشم طعم آن بوسه به لبهام هنوزم باقیست-روزها هر شب وهردم به تو می اندیشم آسمانی که گرفتست و بارانی و سرد-آن منم با دل پر غم به تو می اندیشم رفته ای بی خبر از من به چه کس تکیه زدی-تکیه بر خاطره دارم به تو می اندیشم
بین ما فاصله هایی که نباید باشد-من در این فاصله ها هم به تو می اندیشم فکر کن سخت تر از این چه عذابی باشد ...؟-که تو نامحرم و ... محرم به تو می اندیشم
فرین وب
طراحی و بهینه سازی سایت توسط فرین وب