تازه ترین اشعار

  • به هم خورد
  • پیوند می و مستی و پیمانه به هم خورد بر هستیِ شب،روز ازل بوی عَدَم خورد تاوانِ شجاعت سرِ تیغ است به گردن مُهری که به پیشانیِ ننگینِ ستم خورد لب تشنه بمیرد به هوای کمیِ آب مرغی که لبِ رود،هراسان شد و غم خورد دلگیر تر از جورِ زمان بود دَمی که بیهوده میانِ دو نفر عشق رقم خورد افشاگرِ آن راز که می گفت امین است او بود که بیش از همه در جمع قسم خورد مریم جلالوند
زیر بارانم و نم نم به تو می اندیشم-مثل یک زخم به مرهم به تو می اندیشم طعم آن بوسه به لبهام هنوزم باقیست-روزها هر شب وهردم به تو می اندیشم آسمانی که گرفتست و بارانی و سرد-آن منم با دل پر غم به تو می اندیشم رفته ای بی خبر از من به چه کس تکیه زدی-تکیه بر خاطره دارم به تو می اندیشم
بین ما فاصله هایی که نباید باشد-من در این فاصله ها هم به تو می اندیشم فکر کن سخت تر از این چه عذابی باشد ...؟-که تو نامحرم و ... محرم به تو می اندیشم
فرین وب
طراحی و بهینه سازی سایت توسط فرین وب