تازه ترین اشعار
- رویا 🌺 او فکر کرده بیخیالم من جایی ندارد توی افکارم اما نمیداند من از اینجا تا بینهایت دوستش دارم آنقدر میخواهم بماند که این خانه را با گُل بنا کردم آنقدر میخواهم بماند که خود را به مستی مبتلا کردم من شانهی سردِ توهّم را زیرِ سَرش بالینِ او کردم آیینِ خود را پس زدم، تکیه بر دین و بر آیینِ او کردم از آرزوهایی که در سر بود یک آرزو کردم که او باشد هم همدم و هم خوابگاهِ من چون می در آغوشِ سبو باشد مستم کند مستم کند مستم بوسه زند بر پا و بر دستم گوید پس از این غصه ممنوع است تا آخرِ این ماجرا هستم با من قدم بردارد و یک شب با من بخوابد صبح برخیزد اندیشهی تلخِ جدایی را ویران کند از سر فرو ریزد #مریم_جلالوند

آخرین اطلاعیه ها