تازه ترین اشعار
- عرصه زندگی گر که دلبر بشکند دروازه ی پرهیزها باغ هم گل می دهد در موسمِ پاییزها رسم زیبایی ست گر عاشق بمانی تا ابد مثل شیرینیِ غم در سینه ی پرویزها خانه را خالی کن از این آسمان غم زده گَرد بردار از دلِ آیینه وارِ میزها عصرِ ویرانی سرآمد نوبت آبادی است کَس نمی بیند پس از این حمله ی چنگیزها زندگی هم جلوهی زیباتری گیرد به خود گر که بردارد جهالت دست از تبعیض ها خود به خود آموختم در عرصه ی این زندگی گاه باید بگذری از خیرِ خیلی چیزها مریم جلالوند

آخرین اطلاعیه ها