تازه ترین اشعار

  • بیزار
  • شقایق های بیمار از شبِ این دشت بیزارند پرستوها سفر کردند و از برگشت بیزارند زمین پیراهنی پوشیده از جنس حریری سبز ولی پروانه ها از باغ و از گلگشت بیزارند همیشه عاقلان دارند ترس از دستِ رسوایی به این علّت از آن بامی که دارد طشت بیزارند چنان ساز مخالف زد جهان با بی دلان که اکنون همه خنیاگران از کوک شیش و هشت بیزارند دو چشمم بر تماشای جهان مشغول و از عمری که بی دیدارِ روی دوستان بگذشت بیزارند #مریم_جلالوند
زیر بارانم و نم نم به تو می اندیشم-مثل یک زخم به مرهم به تو می اندیشم طعم آن بوسه به لبهام هنوزم باقیست-روزها هر شب وهردم به تو می اندیشم آسمانی که گرفتست و بارانی و سرد-آن منم با دل پر غم به تو می اندیشم رفته ای بی خبر از من به چه کس تکیه زدی-تکیه بر خاطره دارم به تو می اندیشم
بین ما فاصله هایی که نباید باشد-من در این فاصله ها هم به تو می اندیشم فکر کن سخت تر از این چه عذابی باشد ...؟-که تو نامحرم و ... محرم به تو می اندیشم
فرین وب
طراحی و بهینه سازی سایت توسط فرین وب