تازه ترین اشعار

  • می‌ بنوش
  • می بنوش و از لبانت می بنوشانم زیاد تا بَرم غم‌های عالم را در آغوشت زِ یاد روزگار این حاکم خودرایِ فارغ از ثبات آنچه سخت آمد به دست‌ آسان گرفت و پس نداد بحث دوری و صبوری و مدارا کردن است وای بر من که ندارند این سه با هم اتّحاد عاقلی از عالِمی پرسید آزادی کجاست؟ گفت: آنجا که نباید پا به این دنیا نهاد! او که قبل از آمدن ترکِ تماشا کرد و رفت جار زد دنیا تماشایی ندارد، زنده باد حبّ و بغض و صحبت خوف و رجا با اهل کن گوشِ نااهلان نمی‌باشد بدهکارِ معاد جای مسجد ساکنِ میخانه‌ام از این به بعد تابِ هشیاری ندارد آدمِ بی اعتقاد #مریم_جلالوند
زیر بارانم و نم نم به تو می اندیشم-مثل یک زخم به مرهم به تو می اندیشم طعم آن بوسه به لبهام هنوزم باقیست-روزها هر شب وهردم به تو می اندیشم آسمانی که گرفتست و بارانی و سرد-آن منم با دل پر غم به تو می اندیشم رفته ای بی خبر از من به چه کس تکیه زدی-تکیه بر خاطره دارم به تو می اندیشم
بین ما فاصله هایی که نباید باشد-من در این فاصله ها هم به تو می اندیشم فکر کن سخت تر از این چه عذابی باشد ...؟-که تو نامحرم و ... محرم به تو می اندیشم
فرین وب
طراحی و بهینه سازی سایت توسط فرین وب