تازه ترین اشعار

  • دل بی عقل
  • بس که دل در همه حالّت به تو پرداخته بود بت بماند زِ تو او بتکده‌ای ساخته بود جمع گشتند به همراهیِ پروانه و شمع در محیطی که پُر از چلچله و فاخته بود صحبت از عشق نشد تا که خبردار شدند چه کسی با چه غرض دل به چه کَس باخته بود شمع چون در پیِ خودسوزی پروانه نبود سرِ این مسأله با او به جدل تاخته بود شیوهٔ شمع سبب شد ندهد راه به عشق هر که داراییِ خود را سرِ او باخته بود شادیِ شمع و می و چنگ و همه جمع ولی عشق را آتشِ دل در هوس انداخته بود تشنه‌خون آمده بود و به طرفداری دل گوشه‌ای پرچمی از صلح برافراخته بود حاصلِ آمدن عشق سراندازی بود دلِ بی‌عقل به این نکته نپرداخته بود #مریم_جلالوند https://t.me/maryamjalalvand
زیر بارانم و نم نم به تو می اندیشم-مثل یک زخم به مرهم به تو می اندیشم طعم آن بوسه به لبهام هنوزم باقیست-روزها هر شب وهردم به تو می اندیشم آسمانی که گرفتست و بارانی و سرد-آن منم با دل پر غم به تو می اندیشم رفته ای بی خبر از من به چه کس تکیه زدی-تکیه بر خاطره دارم به تو می اندیشم
بین ما فاصله هایی که نباید باشد-من در این فاصله ها هم به تو می اندیشم فکر کن سخت تر از این چه عذابی باشد ...؟-که تو نامحرم و ... محرم به تو می اندیشم
فرین وب
طراحی و بهینه سازی سایت توسط فرین وب