تازه ترین اشعار
- یلدا دیده بر هم زدم و باز دوباره دی شد عمر با دغدغهٔ بازنگشتن طی شد خوشهٔ تاک که از عمد به زندان افتاد از دمِ طایفهٔ باده پرستان می شد شب طولانی هر سال به نام یلداست بخشی از خاطرهها ثبت به نام وی شد لحظه سرمست از این بود که هر دم صرف ساز و آواز و غزل، مطرب و تار و نی شد صبح وقتی درِ میخانهٔ یلدا را زد کس نفهمید که کی روز شد و شب کی شد #مریم_جلالوند https://t.me/maryamjalalvand این هم شعر یلدایی که دوستان درخواست کرده بودن، تقدیم به همهٔ شما عزیزان. پیشاپیش 🍉شب چله🍉 مبارک.

آخرین اطلاعیه ها