تازه ترین اشعار

  • پدرسوخته
  • بیشتر از همه کس چشم به من دوخته بود در دلم آتشی از وسوسه افروخته بود هوس بوسه و عریانی و یک پیک شراب چیز‌هایی‌ست که در ظرفِ دل اندوخته بود دلبری کردن او در پیِ دلبستنِ من به همین قصد و غرض دلبری آموخته بود دل من هم به هواداریِ بودن با او دین و دارایی خود را همه بفروخته بود دلِ سرسخت مرا بُرد به نرمیِ نگاه لعنتی بس که نظرباز و پدرسوخته بود #مریم_جلالوند
زیر بارانم و نم نم به تو می اندیشم-مثل یک زخم به مرهم به تو می اندیشم طعم آن بوسه به لبهام هنوزم باقیست-روزها هر شب وهردم به تو می اندیشم آسمانی که گرفتست و بارانی و سرد-آن منم با دل پر غم به تو می اندیشم رفته ای بی خبر از من به چه کس تکیه زدی-تکیه بر خاطره دارم به تو می اندیشم
بین ما فاصله هایی که نباید باشد-من در این فاصله ها هم به تو می اندیشم فکر کن سخت تر از این چه عذابی باشد ...؟-که تو نامحرم و ... محرم به تو می اندیشم
فرین وب
طراحی و بهینه سازی سایت توسط فرین وب